۹ آذر ۱۳۸۴

چه بسیار دویده ام
و رنگ هیچ پرستویی از این خانه سیاه تر
دلم
مثل کبک سرش را به زیر بال های تو آورده
گم شده ام در تو
و خانه از بوی نمیدانمان پـُـر
گناه من این نیست
بهانه همیشه
سراغ تو را از اشک گرفته است

۴ نظر:

ناشناس گفت...

لابد بعد از تماشاي آقا و خانم اسميت بايد اين شعر بچسبد؟

4040e گفت...

جای گرفته است بذار میگیرم

Armin گفت...

اما پر کلاغی گفتم که بهتر است تحویل نمی گیرند آدمها

ناشناس گفت...

baba esteedad! rikeleh! kheili mikhamet. delam barat tang shdeh.