۲۸ آبان ۱۳۸۴


گردش به راست راست
و به تخم چپ ِ حضرت ِ چه فرق می کند
من
يعنی همين کسی که اکنون
روی لبهای شما
زمزمه ام گرفته است
آرام آرام
دارم
از تک و تای اين همه نمی دانمان
چه کنمان
می شود آياها
و "های های " های ِ بی امان
می شکنم شکسته می شوم
و دل هيچ مردی بند نمی خورد . بند نمی شود
بندبازهای اين قصه
کمی معلق اند
من به راست راست ِ اين همه
بگذريم
اين قصه سر دراز ... سانسور

۱ نظر:

Armin گفت...

من هم ... سانسور
اما فکر که می کنم
چه می کنم
چشمم کور می بینم
که
های های
کجایم من اینجا
و هیچکس مرا
و من هیچکس را
و من خواب می بینم شبها
که مقابل من ... سانسور