۱۳ آبان ۱۳۸۴

وانمود کنيد سيب زمينی هستيد اما آدم هايی را که از کنارتان می گذرند با مشت بزنيد وودی آلن


می گويد " ببنديم ؟ " می پرسم " سر چی ؟ " نان را تيليت می کند توی تغار . می گويد " سر ِ ... سر ِ.... " می گويم" سر سحر" می پرسد " سحری ؟ " می گويم " تو اين طور فکر کن . " می خندد . کشمش ها را می ريزم توی تغار . کش می آيند . می گويد "اين وقت سال کی آبدوغ زده آخه ؟ " " می چسبه . " من می گويم . جورابش را در می آورد پرت می کند پشت تلويزيون . روزنامه را می کشد جلو . صفحه حوادث را باز می کند . می خواند :" سرقت مسلحانه از بانک ملی تهرانپارس ." می گويد" بخوريم ؟ " تغار را می گذارم کنار. " بايد خيس بخوره کيشميشش " . با انگشت های پاش بازی می کند " آره باس دم بکشه" راديو می گويد صبح قشنگی ست . راديو می گويد همه به هم بايد احترام بگذارند . آشغال سيبش را پرت می کند توی سينی چای . راديو می گويد مهربانی گوهر گران بهايی ست . محتويات کيف را خالی می کنم روی روزنامه . روژ لب . کاندوم . دفترچه تلفن . عطر کوچک چانس . قرص ضد بارداری . می گويد : " اين کاره بوده . چه جيگری هم بود . " می گويم : " از اين تخم مرغ آوردن ها دوست ندارم . صد بار نگفتم لقمه ات بايد گنده باشه ؟ " می گويد : " جون تو ی ِ پی و پايه ای داشت که نگو " روژ را بر می دارد می کشد روی پاش . موهای پاش قرمز می شود . دست می کشد به پاش می گويد : " اوف . پاهاش عين مناره های مسجدمون بود لاکردار . کشيده . م م م م " می گويم : " شايد شووهر داشته . شايد . . . " دست می کـشد روی شورتش . می گويد : " داشته باشه . چه بهتر . می خواست اين جور نياد کوچه " . اسکناس ها را می شمرم . دو هزار و هفتصد تومان . می گويم : " ما کارمون اين نيست .می فهمی ؟ " راديو می گويد رييس پليس تهران مقدار مبلغ به سرقت رفته را دويست ميليون تومان اعلام کرد " عکس سه در چهاری افتاده روی روزنامه . می گويد : " تو که هی می گی سحر سحر چرا خالکوبی کردی روناک ؟ " عکس را بر می گردانم . می پرسد : " حالا چه شکلي هست اين روناک ؟ " عکس را می گيرم سمتش . می گويم : " اين شکلی " خيره می شود به من . خودش را جمع و جور می کند . دستش را دراز می کند عکس را می قاپد . می گويد : مــَ مــَ مــن . . . نمی دونستم ولله " می گويم : " يادم تو را فراموش پفيوز " ئ

۳ نظر:

4040e گفت...

چه میدون آدم بعدش چی میشه؟
کدومشون کجا میرن؟
هان؟
میشه یکی دست منو بگیره؟

Armin گفت...

اسمش
افسانه
نه، لاله
نه، لیلا
نه، مریم
نه ، شایدم مژده بود
نمی دانم چرا
اما فکر کنم برای یک سگ نر خیابانی زیاد اسم خوبی بود

ناشناس گفت...

wooooooowwwww