۱۹ آبان ۱۳۸۴

به پناهگاه برويد
سالها پيش وقتی محمود دولت ابادی ميخواست مرا به کسی معرفی کند ميگفت :نويسنده بی کتاب
دهه شصت بود نه کتابی چاپ می شد و نه دورنمای چاپی بود و من می نوشتم ديوانه وار
حالا دهه هشتاد است بازهم می نويسم بی انکه چشم انداز چاپی باشد .کدام نويسنده و درکجای جهان ميتواند اين قدر تاب بياورد
خيلی چيزها رمق نوشتن را از ادم ميگيرد اما من بنا دارم رمق بی رمقی را بگيرم
انچه می ماند کار من است .خيلی ازکسانی که کارهای مرا می خوانند نمی دانند نام وزير ارشاد دهه شصت کی بود ...کنيزو دل فولاد --سنگهای شيطان --واهل غرق دراين دوره نوشته شد
حالا در ابتدای دهه هشتاد اين کارها را دارم اماده برای چاپ: فرشته ای روی زمين
شبهای شورانگيز و عاشقان عهد عتيق برای نويسنده مستقل ايرانی در ارامش و امنيت نوشتن رويايی دست نيافتنی است .انانی که به خارج از اين ديار رفتند شايد ارامش بيشتری داشتند و مثل ما هر لحظه در کوران حوادث نبودند جنگ داخلی جنگ خارجی اعدام بمبارانها موشک بارانها
همه ما مجبوريم به پناهگاه برويم به پناهگاه نوشتن ...انجا درامان خواهيم بود از حمله سراسری ياس و افسردگی و اضطراب
روی سخنم با جوانانی است که هشت سال دوره خاتمی برايشان مجالی فراهم اورد تا بنويسند و به سرعت چاپ کنند ...و حالا می روند تا حال و روز دهه شصت مرا تجربه کنند ....خيال ميکنم بايد همه ما نويسندگان مستقل به پناهگاه برويم به پناهگاه نوشتن و خواندن

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ye tabe sard !

Armin گفت...

خدا قوت برادر.
ما که آغاز خارج شدن از teen ایجریمان با این یارو بوده.