۳۰ آبان ۱۳۸۴

ساز اول نی بود
برای تنهايی ِ پلاک های صفر
فصل اول
خون
برای ترانه های مادری
خوان اول
لالايی
برای کودکی که سرباز متولد شد
سيب اول تلخ
برای حوا
برای آدمی که زاده نشد
سوت اول
شراب بود
بی پياله
سرکشيده برای جنون
خمر اول
تو بودی و سرزمين مادری
نام اول
مادر
بی بهانه و رای ِ مفعولی
فعل اول
سوختن
برای تو برای هميشه
سين اول
سرباز
بی سيب و ستاره و سلاح
قاف اول
کوه بود
دور . . . دور . . . دور
کام اول
خون بود
چکيده روی لب
ماه اول
تو
مثل شب چارده
فرق اول
من
با هميشه . همه
و مثل هميشه من
تنها
من
آرام آرام
من / شاه نشده شهرام / رام /آرام / آرام / آرام

۲ نظر:

Armin گفت...

این حقیقت که من در هیچ زمینه ای هیچ نخواهم شد برای من تا همین چند وقت پیش معزلی* بود و زجری که سخت بود تحملش. آدم درد می کشد از هیچ و درد می کشد از هیچ و درد می کشد و درد بکشد و در آخر هم هیچ چیز آیدش نشود. زجر دارد. اما شاید حسودیم هم می شد. شاید هم حالا هم بعضی وقت ها هم به شدت حسودیم شود هم. ولی یک احساس انزوای آرام در من رشد می کند دارد. و این را دوست دارم. با اینکه می دانم این را هم زمانی دوست دارم و این را هم زمانی بد خواهم داشت. نمی دانم.

*شاید املایش درست نباشد

ناشناس گفت...

بسيار زيبا بود
يه حسي به آدم ميريزد
حسي كه آدم را از تنهايي پر
و ازهمه تهي مي كند
آنجا كه :"و مثل هميشه من

تنها
من
من / شاه نشده شهرام / رام..
"
:(