۱۰ آبان ۱۳۸۴


پلاک 216
1
مي گويم : من بروم ، دير مي شود
مي گويد : مي خواهم دير برسي
با خودم مي گويم مي خواهد بگويد مي خواهم بيشتر با تو بايستم ، اما چون شكسته مي كشد خطها را
مي گويد : اين يعني تودار بودن ؟
مي گويم : زياداش خوب نيست
مي گويد : مي خواهم دير برسي ، خيره هم نشو به من
با خودم مي گويم
دست مي دهيم . انگشتان دستم را مي بوسم ، تو هوا نگه مي دارم ، اينطور
برمي گردم سمت خيابان ، مي رود ، مي روم
.بچه ها انتراكت تمام شد ، شروع مي كنيم ؛
زنگ پلاك دو را مي زنم ، دو بار ، نيست ، جواب نمي دهد‌ ، خسته شده ، شايد هم رفته خرما خوري

زنگ پلاك صفر را مي زنم ، يك بار ، هست ، جواب مي دهد ، خسته نمي شود ،خرما خوري هم نمي رود
مي گويم : تا يك جايي برسان اش
مي گويد : حتمآ
2
ترك موتور ، صداي شهر، چشمهام مي سوزد
ترمينال غرب
مسافرين محترم 8:5 تهران ، بوك
راننده مي گويد : هنوز هم توكار نوشتن موشتن و تياتر مياتر و هونر مونر و اينجور چيزهايي ؟
مي گويم : اتوبوس نو مبارك
مي گويد : وول وول اصله ، چاي بريزم ، سيگار بدي !؟ از همون كه هميشه مي كشي ، آبيه
مي گويم : جاساز كار خودش را كرد ؟
مي گويد : مههههنننند س.موهات ، شاگردش مي خندد
مي گويم:من مهندس نيستم
پاكت سيگار را مي گذارم روي داشبورد
مي گويم:مال خودت مي روم سر جاي ام پيش سامان
مي گويد:همون ريش پوووورووووفووووسووووو...شاگردش مي خندد
راه مي افتد،صداي چريك چريك تخمه شروع مي شود
3
كرج 30 كيلومتر
چشمهام را مي بندم ، بازشان مي كنم
بيجار ... كيلومتر
مي بندمشان
ديواندره ... كيلومتر
سقز ... كيلومتر
بازشان مي كنم
بوكان 5 كيلومتر
در مي زنيم ، مي بندمشان ، بوي ميخك بغل ام مي كند ، گونه هاش گونه هاي ام را خيس مي كند
مي گويم : صبح اول وقت ، لباس كردي! بوي پدر هم كه مي دهي
مي گويد : ديوانه ! آخر امشب هردو خوشحال بوديم
مي گويم : خسته نباشيد
مي گويد : بيا كتابهاي ات را ببين ، دست نخورده و سالم اند ، رويشان را پوشانده ام با همان توري سفيد كه دوست اش داشتي ، وقتي دلم برايت
تنگ مي شود با كتابهاي ات حرف مي زنم ، حرفهايم را مي فهمند
باور كن
مي گويم : وقتي دلم برايت تنگ مي شود‌ ، با كتابهاي ات حرف
مي زنم ، حرفهايم را مي فهمند ! باور كن ! خيلي داستاني بود
مي گويد : ...ز
مي گويم : برو چند ساعتي به خواب
مي گويد : ...ز
مي گويم : امشب همديگر را خيلي خسته كرده ايد با پدر
دستي ام را روشن مي كنم ، تا حوالي 7 بيدار شوم با صداي زنگ اش
نمي شوم

به لحظه اي در سفر
ساكن زير همكف شماره 216
صلاح الدين كريم زاده

۱ نظر:

ناشناس گفت...

mibinam ke in pelak 0 va 2va 1va 216 ghogha kardan ...