بخشی از دیالوگ فیلم سکس و فلسفه اثر ِ محسن مخملباف
ـ شنيدم
ـ يك قهوة سرد با يك نگاه سرد لطفاً
.ـ چي ميخواي
.ـ ميتوونم يك قهوه سرد با يك نگاه سرد داشته باشم، لطفاً
.ـ منظورتون چيه
ـ نگاه سرد لطفاً
.ـ قهوه مريم گرم بود
ـ آره باهاش قرار ملاقات گذاشتم
.ـ هر وقت عاشق شدم از يك درخت خشك يك مجسمه ساختم
.ـ اينو براي من ساختي؟
ـ اون يكي رو براي تو تراشيدم
.ـ ميدوني من كليد خونهمو هربار مثل يك راز پيدا ميكنم
.ـ اين چيه؟ ساعت؟
ـ اين كورنومتره
.ـ براي چي
.ـ لحظات خوش زندگيمو باهاش اندازه ميگيرم
.ـ تا حالا چقدر شده؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر