هروقت اين آقا
اين آقای جديد حرف مي زند ياد فروغ می افتم
برادرم شفای باغچه را در انهدام باغچه می داند
اين آقای جديد حرف مي زند ياد فروغ می افتم
برادرم شفای باغچه را در انهدام باغچه می داند
skip to main |
skip to sidebar
درباره من
پیش از این چه گفته ایم
-
▼
2005
(350)
-
▼
ژوئیهٔ
(44)
- دوره جديد
- زبان اجتماعی شعر
- میزگرد بررسی طنز در اينترنت
- غنی سازی دموکراسی
- ریکله و اقتصاد پویای ماداپارسا-شرق 16/4/1384
- سایه
- بهمن57
- ماهی ها هم عاشق می شوند
- ما سه ناموس برای دو ساعت به یک نگهبان ناموس نیازمندیم
- دوربرگردان
- من هم یک فمنیست هستم ...اگر خدا قبول کند
- آزاد باید گردد
- پهلوان اکبر
- براتیگان
- گنجی
- کاش چخوف نمی گفت تفنگ نباید بیکار بماند در قصه
- برای گنجی دعا کنيد
- تراژیک به توان دو
- خانه روشنان
- آگهی
- تفاوت از زمین تا آسمان است
- MULTIVISION
- لمس ِ شهوانی يک شعربا ساتن سپيدکه هيچ اتفاق مايوس ...
- ما روی تختخوابمانخوابيده بوديمکه خطی از ميان ما عب...
- هميشه کلاغ سر از تاريخ در نمی آوردنزديک ترند گاهی ...
- هميشه از آن طرف می آيندبنزهاشکلات هاگلوله هاما مثل...
- هروقت اين آقااين آقای جديد حرف مي زند ياد فروغ می ...
- روزنامه ها نوشتند حشرات بلوف می زنند. يک پشه ی آبا...
- تئوريسين موج چهارم گفت : اگر من رييس جمهور بودم کا...
- آخرين پيکان هم با حضور رييس جمهور از خط توليد خار...
- وزير دفاع گفت : هر ايرانی يک شهاب سه استکجا مي ری ...
- نمی دانم چرا کسی از صنعت فيلم سازی حمايت نمی کند س...
- می توانم چای بريزم . سيگاری بگيرانم . شعری بگويم ....
- زمستان هميشه " خدانگهدار شاعر " نيستگاهی ترنمی کو...
- کاش می توانستم سرزمينم را مثل شعرهايم بگذارم توی چ...
- من درد مشترکم
- باشه عزيز منقبولتو برده ایتو دستهای مرا برده ای بر...
- دريا طوفانی ست
- 747 فرانکفورت874 لندن215 پکنکدام شماره برای منروی ...
- آقای خدا
- لاشخوری بالای اين ساختمان می پلکد
- یارب این نوگل خندان که سپردی به منش / می سپارم به ...
- فکر می کنم وقتی در خیابان روسری دختری از سرش می اف...
- فکر می کنم وقتی در خیابان روسری دختری از سرش می اف...
-
▼
ژوئیهٔ
(44)
پستها
۱ نظر:
و حل مسايل را در پاک کردن صورت مساله
و شستن لکه روی لباسش را در سوزاندنش
ارسال یک نظر