۸ شهریور ۱۳۸۵

اسرافيل که سوت می کشد
من تازه می خوابم
جهان ساکت است
و ديگر سربازی برای جنگيدن نيست

۷ شهریور ۱۳۸۵

وزیر ارشاد : ماهواره را بومی می کنیم
وولِک . . . به اخباری که مو به گوش می رسونـَـم گوش وده . اين جا " سی ان ان " بخش بومی فارسی بی لهجه

۳۰ مرداد ۱۳۸۵

عاقبت راستگویی

در مصاحبه با مهم‌ترين روزنامه اسپانيا

ژوزه ساراماگو مخالفان «گونتر گراس» را رياكار خواند

خبرگزاري فارس: «ژوزه ساراماگو» در مصاحبه‌اي با روزنامه «ال‌پاييس» -مهم‌ترين روزنامه اسپانيا- كه روز يكشنبه منتشر شد، در پي اعتراف «گونتر گراس» به عضويت در گروه «اس.اس» از وي حمايت كرد و مخالفان گراس را رياكار خواند


به گزارش خبرگزاري فارس، ژوزه ساراماگو نويسنده پرتغالي رمان «كوري» و برنده جايزه نوبل،با بيان اينكه «وقتي مصاحبه گونتر گراس را خواندم، در ابتدا بسيار شوكه شدم» اظهار داشت: من هيچ‌گاه فكر نمي‌كردم كه گراس بتواند يك روزي در ارتش نازي آلمان باشد، آن هم به طور داوطلبانه
وي افزوده است: اما از واكنشي كه مخالفان اين اظهارات نشان دادند، بيشتر شوكه شدم
ساراماگو در مصاحبه با «ال‌پاييس» گفته است: گراس در آن زمان تنها 17 سال داشته است. اين در حالي‌ است كه او در باقي عمر خود به گونه‌اي ديگر عمل كرده است. آيا سال‌هاي بعد از اين اتفاق به شمار نمي‌آيد؟
ساراماگو كه اكنون 83 ساله است و يك سال قبل از گونتر گراس يعني در سال 1998 جايزه نوبل را دريافت كرده، ادامه داده است: تصور مي‌كنم كه واكنش رياكارانه مخالفان گراس از نبود ژرف‌انديشي آنها ناشي مي‌شود
وي افزوده است: اين‌ كه مي‌گويند «گونتر گراس براي اينكه كتابش پرفروش شود، دست به بيان اين اظهارات زده»، كاملا ننگ‌آور و شرمگينانه است. هميشه هستند كساني كه مي‌خواهند شخصيت‌هاي پرنفوذ را لكه‌دار كنند
پيش‌بيني مي‌شود كتاب «درحال پياز پوست كندن»، اتوبيوگرافي-اعترافات گونتر گراس، كه جار و جنجال بسياري را به پا كرده است، فروش بسياري كند

۲۹ مرداد ۱۳۸۵

عقرب روی پله های ایستگاه اندیمشک

نقد حسین سناپور بر رمان جدید حسین آبکنار
نقد صلاح الدین کریم زاده و امیر آریان را هم در روزنامه کارگزاران 24/05/1385 بخوانید
لینکش را از صدقه سری سایت هوشمند کارگزاران نیافتم
و نقدی غیر حرفه ای تر

۲۴ مرداد ۱۳۸۵

به کجا چنین شتابان ؟

شعبه 76 دادگاه كيفري استان تهران، نشريه كارنامه را لغو امتياز و مديرمسوول آن را به حبس تعليقي محكوم كرد. به گزارش خبرنگار "ايلنا"، قاضي صارمي پس از برگزاري دادگاه اين نشريه و با توجه به اعلام نظر هيأت منصفه مطبوعات، نگار اسكندرفر، مديرمسوول نشريه كارنامه را به يك سال حبس كه به مدت سه سال به حالت تعليق درمي‌‏آيد، محكوم كرد. دادگاه همچنين امتياز نشريه كارنامه را نيز لغو كرد. پيش از اين نشريه كارنامه از سوي هيأت نظارت بر مطبوعات توقيف و پرونده آن جهت رسيدگي به دادگاه ارجاع شده بود. اتهام اسكندرفر در اين پرونده، انتشار مطالب خلاف عفت و اخلاق عمومي عنوان شده بود. پرونده نشريه كارنامه با اعتراض مدير مسوول آن جهت رسيدگي به ديوان عالي كشور ارجاع شده است
هيأت منصفه مطبوعات، لطف‌‏الله ميثمي، مدير مسوول نشريه "چشم‌‏انداز ايران" را مجرم شناخت و مستحق تخفيف در مجازات ندانست. به گزارش خبرنگار "ايلنا"‌‏ هيأت منصفه مطبوعات پس از برگزاري جلسه محاكمه لطف‌‏الله ميثمي، وي را در خصوص اتهام تبليغ عليه نظام، ترويج مطالبي كه به اساس نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران لطمه وارد مي‌كند و نيز اتهام ايراد و افترا به نيروي انتظامي مجرم شناخت و مستحق تخفيف در مجازات ندانست.هيات منصفه‌مطبوعات همچنين مدير مسوول نشريه چشم‌‏انداز ايران را در خصوص اتهامات انتشار مطالب عليه قانون اساسي، انتشار مطالب خلاف واقع، انتشار مطالب الحادي عليه موازين اسلام و ايراد افترا به قوه قضاييه، مجرم نشناخت.لطف‌‏الله ميثمي پيش از اين در پرونده‌‏ ديگري كه در شعبه 76 دادگاه كيفري استان تهران رسيدگي شد، از اتهام انتشار مطالب خلاف واقع به قصد تشويش اذهان عمومي و انتشار مطالبي عليه اصول قانون اساسي از طريق انتشار مطالبي تحت عنوان "سي خرداد 60، واقعه‌‏اي غيرقابل اجتناب" و "چشم‌‏انداز خوانندگان ـ انقلاب اسلامي از ظهور تاكنون" تبرئه شده بود.
همه ی سياستمداران ژوکوند شده اند
گل يا پوچ خوابی که ديده ام
دو خط موازی بود
تو
و " تو از زبان تو "
به هم نمی رسيم
آفتابگردان ها را خواب ديده ام
سرگردان
خورشيد از تاريخ هجری خورشيدی رفته است
کودکان زيادی روی تپه ها " جولان " داده اند
من اين سوی " جولان " ام
تو پشت خواب های من
فقط همين

۲۳ مرداد ۱۳۸۵



بين اين پرانتز
تاريخ مصرف تاريخ تمام شد
سيد حسن نصرمن الله
و فتح . . . قريب نبود

کودکان زيادی در قانا
با اسماعيل پشت و رو شده اند

سليمان هم اگر بود
حرف هيچ حيوانی رادر سازمان ملل متحد نمی فهميد

جانا سخن از زبان ما می گویی

به نظر شما این برنامه ی کوله پشتی حامل کدام نکته ی دندانگیر آموزشی یا فرهنگیست که هر شب و در پر بیننده ترین ساعت به روی آنتن میرود ؟ این فرمول قدیمی برنامه سازی در تلویزیون که آدمی مثلا موفق در یک زمینه را بردارند کنار مجری برنامه بنشانند تا به سوالات تکراری و ثابت او جوابهای قالبی و همیشگی بدهد ، تا کی قرار است هر چند وقت یک بار منجر به ساخت چنین برنامه های گاهی مضحک و گاهی واقعا مهوع شود ؟! لطفا مثل همیشه از یادآوری " مخاطب عام " در تلویزیون استفاده نکنید چرا که من واقعا نمیدانم دیدن مجموعه ای از آدمهای موفق که همگی در غایت ایمان ، اخلاق ، فروتنی و عشق و خانواده دوستی و سایر فاکتورهای ابدی تلویزیون برای نمایش کسی که قرارست الگو باشد ! هستند ، آدمهایی که اگر مرد باشند و سنشان قد بده حتما سابقه ی رزمندگی و حضور در جبهه های حق علیه باطل دارند ( و در غیر اینصورت هم لابد از خانواده ی شهیدند ! ) ، اگر هم زن باشند حجابشان در راستای " خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون شهید است " تنظیم شده و البته دسته جمعی هم کیلو کیلو حرفهای شعاری و نخ نما شده آورده اند که تحویل مخاطب دهند ، آیا عامی ترین مخاطب عام را هم بجای آن الگو برداری که مقصود سازندگان برنامه است ، به ریشخند و تمسخر این همه تشابه و همسانی و کلیشه پردازی نمی رساند ؟
جالب تر اینکه این برنامه برای آنکه دوز تهوع زایی خود را بالاتر ببرد از مجری خود - فرزاد حسنی - هم بهترین استفاده ها را میکند ! جوان ابرو گرفته ی ظاهرا خوش سر و زبان که لابد قرارست مظهر نسل نوینی از مجری های تلویزیون باشد که آمده اند تا خاطره ی مجری گری های کسالت بار سالهای گذشته را از ذهن مخاطب پاک کنند . اما آنچنان به خود شیفتگی حاد مبتلاست که افاضه ی فضل و معلوماتش در این برنامه دیگر عرصه و زمینه نمی شناسد ! از اخلاق و فلسفه و هنر و دانشگاه و ... بگیرید تا برسید به اینترنت و چت و اس ام اس ! فقط مانده که ایشان راجع به فواید گاو در زندگی بشر هم داد سخن دهد !! و باز جالب تر اینکه این آدم که نیمچه استعدادی نشان داده بود در بازیگری ( انصافا در آن مجموعه ی کذایی مسافری از هند نقش آرش را بد در نیاورده بود ) و نمیدانم با طناب چه کسی به چاه مجری گری این برنامه افتاد ، آنقدر خود را مرکز عالم پنداشته که به انتقادات بیشماری که از ابتدای پخش برنامه وجود داشته این چنین پاسخ میدهد : " این حرف ها تنها از یک ذهن بیمار بر می آید " ( جوابی که به
سید رضا شکر اللهی داده بود ) ! خب وقتی بقول خودش " مخاطبین روزی ۴۰۰۰ نامه ی محبت آمیز برای این برنامه می فرستند - " ( کذا ! ) لابد منتقدین جملگی بیمارانی تنگ نظر و حسودند که چشم ندارند این همه موفقیت را ببینند !! ( راستی عدد ۴۰۰۰ آن هم فقط برای نامه ها قدری خنده دار نیست ؟! ) تازه همه ی اینها را باید با خوش رقصی های دائمی اش برای تلویزیونی ها جمع کرد تا به تصویر واضح تری از او و برنامه اش رسید . از اشک ریختن به پای خاطرات مهمان برنامه که از جنگ و جبهه میگوید تا درفشانی های سیاسی عقیدتی که سخت به مذاق بالانشینان رسانه ی ملی خوش می آید و قس علی هذا ! گرچه که این یکی لا اقل از ویژگی های منحصر به فرد فرزاد حسنی نیست ! و در این سالها سخت عادت کرده ایم به رویت این دستمال در دست مبارک بیشتر مجری های تلویزیون . یکی از نمونه های بارزش هم همین رضا جاودانی که بعد از بازی پرتغال و هلند در برنامه ی یک جهان یک جام ، پای برهنه وسط سخن همه می پرید تا دائم تکرار کند که اینها که خود را مظهر تمدن و حقوق بشر ( کذا ! ) میدانند چرا در میدان فوتبال چنین و چنان کردند
سخن ها از این دست بسیار است اما صد حیف که گوشی در رسانه ی ملی بدهکارشان نیست ! و اما راجع به این برنامه ی مستطاب می ماند تنها یک نکته و آن هم اشاره به عادت جاودانه ی تلویزیون است که هر برنامه ای را اگر در یک مقطع زمانی به موفقیت مختصری رسید ، آنقدر سریالی و کشدارش میکند که به معنی واقع کلمه بوی گندش بلند شود ! خودتان بشمرید چند برنامه و مجموعه ی تلویزیونی در سالهای اخیر دیده اید که شماره ی دو و سه شان هم ساخته شد و یکی از قبلی بی مزه تر و لوس تر بودند ؟ واقعا این اصرار جام جم نشینان به حفظ سیاست محدود کردن سازندگان برنامه در دایره ی بستی خودی ها می ارزد به اینکه نتیجه اش برنامه ای چنین دل پیچه آور مثل کوله پشتی باشد ؟

۲۲ مرداد ۱۳۸۵

يک هفته بعد از وارد کردن اتهام جاسوسي اينترنتي به رامين جهانبگلو از سوي روزنامه کيهان، روز گذشته روزنامه جمهوري اسلامي با چاپ يادداشتي با عنوان "در تدارک لشکر انقلاب مخملين" علاوه بر رامين جهانبگلو، چند تن از هنرمندان سرشناس ايران را به عنوان "عوامل شاخه فرهنگي کودتاي مخملين" معرفي کرد. لوريس چكناواريان [آهنگساز]، پرويز تناولي[مجسمه ساز]، كامبيز ـ د [ به نظرميرسدمنظور کامبيز درمبخش، كاريكاتوريست باشد]، پرويز شاپور[کاريکلماتوريست]، آيدين آغداشلو[نقاش]و عليرضا مشايخي، رهبر اركستر سمفونيك تهران از جمله هنرمندان سرشناسي هستند که اين روزنامه از آنها به عنوان "عوامل اين کودتا" نام برده است
سايت روزآن لاین
پرويز شاپور را خدا رحمت کند این جا که می دیدیمش ( در گل آقا برای مثال ) اصلا اهل جنجال نبود حالا باید دید در آن دنیا چه بلایی سرش آورده اند که یاغی شده و قصد کودتا دارد

۲۱ مرداد ۱۳۸۵

اگر خبر زیر را خوانديد و قهقهه نزديد حتما به پزشک مراجعه کنید
به علت حمل تیرآهن هلی کوپتر فدراسیون کوهنوردی سقوط کرد
یک علامت سئوال
برای همه ی تاریخ کافی بود
ابراهیم در دره های اورشلیم
همه ی کودکان جهان اسماعیل بودند
هرچه چشم به آسمان دوختیم
هیچ گوسفندی نازل نشد
تنها جبرئیل
و کاتیوشاهای حزب الله
از پشت ابرها پیدا بود
اولمرت
برای حیات وحش جهان
سلطان بود

۱۸ مرداد ۱۳۸۵

بی پلاکی

دویدم و دویدم
هیچ گرگی نبود
همه خاکریزها به هوا رفته بود
در آسمان یکی نبود

۱۷ مرداد ۱۳۸۵

گفت : بارونيه هوا
گفتم : قشنگ می شه عوضش
گفت : اما ی جوريه
گفتم : اوهوم
گفت : ممنونم . همه چيز خوب بود
کاش می شد بيش تر از اين بمونی
خوب ديگه
قهوه ات سرد شد
مهم فالـشـه نه خودش
خبرم می کنی ؟
لازمه ؟
خوب . . . م م م م م م م
راستی " جاودانگی " را گذاشتم رو ميز اتاقت
- خونديش ؟
رمان ديگه بهم نمی چسبه
کاش . . .
زنگ می زنی آژانس ؟
می رسونمت
نه . اينجوری بهتره
سرده ها
تو ماشينم
برام بنويس کجايی
تو هم اين کار رو بکن
و عکس . . .
برام بنويس آخر قصه ات چی شد
اگه تموم شد باشه
تموم می شه . بالاخره تموم می شه .
چی ؟ عمر من يا قصه ام ؟
لوس نشو .
عمر داستان گذشته . باور کن. کی ديگه داستان می خونه ؟
من
و من . دو مخاطب . بسه ديگه
رمانت رو تموم می کنی
تو که رمان نمی خونی ديگه
قند خونت رو چک کنی ها . هميشه
تو هم بذار موهات بلند شه . مث اون وقتا . به بقيه گفتی ؟
بايد می گفتم ؟
فکر کردم شايد . . .
می فهمن خودشون
کسی هم مگه هست که بفهمه ؟
يادشون می ره
سوزن ريز باران بر ترانه ها
تو از يادم نمی روی
مال کی بود ؟
شعر هم مث قهوه ست . شاعرش مهم نيست . فالـش مهمه
اما شاعرها معروف تر از شعرهاشون می شن
شايد . . . ديگه بايد برم
نمی دونم ديگه کی يا کجا می بينمت
- يا اصلا می بينيم هم رو يا نه
يا اگه ديديم رومون رو می کنيم اون ور يا نه
يا اگه رو برنگردونديم اون يکی به يادمون مياره يا خاطره هم نشديم
يا اگه خاطره شديم خوبيم يا بد
خداحافظ
. . .
. . .
. . .
نمی خوای بگی ؟
. . .
باشه
مواظب خودت باش
. . .
خدانگهدارت

۱۵ مرداد ۱۳۸۵

تیم فقط تیم قایقرانی لرستان


در افتتاحيه اولين دوره مسابقات قهرماني بانوان كشور كه با شليك طپانچه توسط شهردار تهران در ورزشگاه آزادي تهران آغاز شد، قايق 22نفري بانوان استان لرستان در درياچه آزادي واژگون شد. به گزارش فارس، صبح امروز در مسابقات 1000 متر دراگون بوت هنگامي كه 3 تيم، تهران، توابع تهران و استان لرستان به مرحله پاياني رسيدند، تيم استان لرستان كنترل قايق خود را از دست داد و تمامي سرنشينان آن به داخل آب سقوط كردند. عمق محلي كه قايق استان لرستان در آن واژگون شد، بيش از 4 متر بود و تمامي اعضاي اين تيم فاقد جليقه نجات بودند. همچنين تعدادي از اعضاي تيم نيز شنا بلد نبودند!بلافاصله قايق غريق نجات به كمك حادثه ديدگان شتافت و تمامي اعضاي تيم 22 نفره استان لرستان را نجات دادند. اعضاي تيم به شدت ترسيده و تا حدودي كنترل خود را از دست داده بودند، ولي خوشبختانه در اين حادثه هيچ فردي آسيب نديد و در حال حاضر حال تمامي اعضاي تيم مساعد است. كمك داور اين دوره از مسابقات گفت:بايد قبل از اينكه اين افراد در اين دوره از مسابقات شركت كنند، بايد از تمامي آنها تست شنا گرفته شود، ولي متاسفانه از اين افراد و چند تيم ديگر تست شنا گرفته نشده بود!وي علت اين حادثه را ناآشنايي اعضاي تيم لرستان به درياچه ‌آزادي دانست و گفت: علت ديگر وقوع اين حادثه سرعت بالا و ناتواني در كنترل قايق بوده است. وي اضافه كرد: اعضاي تيم مي توانستند با نگه داشتن 2 طرف قايق از واژگوني آن جلوگيري كنند ولي اين كار را نكردند. گفتني است افتتاحيه اولين دوره مسابقات قهرماني بانوان كشور با حضور 11 تيم از سراسر كشور آغاز شد

۱۴ مرداد ۱۳۸۵

باد از این قصه رفت
باداباد
سرباز از این قصه رفت
ساق پای تو کم کم به این قصه دراز می شود
من دارم از جنگ به ساق پای تو می آیم

۱۲ مرداد ۱۳۸۵

سیب ِ اول از دهان تو لغزید و بوم
جاذبه مرا گرفت
و تو از تمام درخت ها جوانه زدی
این قصه
به پای جاذبه ی تو نمی رسد
برگی ست تحفه ی کسی که تحفه نیست
و از الفبای حال ساده
تنها دوستت دارم را از بر است
سیب باید همان اول خورده شود
وگرنه می گندد
و گندیده ی هیچ سیبی حتی تو
جاذبه ای هم نخواهد داشت