۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴

مرگ مخاطب

فيد بک های نمايشگاه مطبوعات نسبت به کارهای من خوب بوده . اين را يکی از بچه های مجله می گويد . سنگ پرانی هم طبق گفته های مسئولان مجله ارتباط خوبی با خوانندگان برقرار کرده . عمران صلاحی ِ دوست داشتنی هم پريروز از استقبال ِ مردم نسبت به کارهای من در نمايشگاه مطبوعات گفت.طنزی که در مورد توقيف کارنامه بود و مطلبی در مورد دست دادن روسای جمهور ايران و اسرائيل . صلاحی می گويد شانس بياورم شکايت نکند کسی به خاطر اين مطلب . نمی دانم واقعا يک دست دادن که شکايت کردن ندارد . آدم خوشحال می شود وقتی می بيند کارش بين مردم خواهان پيدا می کند . نمی دانم چرا . مثل وبلاگ می ماند ديروز با علی زراندوز و جلال و آرمين و عباس و . . . ميزگردی داشتيم در دفتر گل آقا درباره طنز نويسی در وبلاگ ها . يکی از محورهای گفتگو ( کامل آن را در شماره خرداد ماه ماهنامه گل آقا بخوانيد ) مخاطب و تاثيرپذيری نويسنده وبلاگ از خوانندگان بود . آدم هرگونه هم که فکر کند باز به اين که ديگران در مورد او چه فکر می کنند اهميت می دهد . ديکتاتورها حتی با آن که به صدای توده
بی تفاوتند باز سعی می کنند در انظار مردم نمودی مثبت داشته باشند . چه برسد به ما نويسندگان و وبلاگ نويسان . با اين حال هنوز به اين پارادوکس فکر می کنم که چرا بايد به تعدادخواننده و فيد بک های او اهميت داد ؟و بعد خود را تصلی می دهم که برای من مخاطب از نوع مخاطبان گل آقايی يا شاملويی يا هدايتی ست که اهميت دارد و زياد به اين که طرفداران فهيمه رحيمی و مريم حيدرزاده چه می گويند نمی انديشم . هرچند که نظر آنها نيز قابل احترام است و من آن را خواهم شنيد و خواهم خواند اما شايد خيلی نسبت به راهکاری که پيش پايم می گذارند واکنش نشان ندهم .بعد فکر می کنم خوانندگانی که در نمايشگاه مطبوعات در مورد آثار من با عمران صلاحی صحبت کرده اند به کدام دسته تعلق دارند ؟ نمی دانم و می مانم چرا لذت برده ام از زياد بودن مخاطبانم .شايد نظريه پردازان بعد از مرگ مولف بايد به نظريه مرگ مخاطب هم بيانديشند . شايد .

۳ نظر:

ناشناس گفت...

be nazaram mozoo ine ke baraye har ensani mahboob boodan va mohem boodan mohemme.hatta agar say koni khalafesh ro sabet koni!! amma az hamoon bachegi in hesse khoob be gand keshide mishe.yani dige zendegi'e adam bar asase padash(tashvigh ,tavajohe ezafe be khatere kari ke azamoon khastan va...)shekl migire.oonvaghte ke dige nafse amal kardan va lezat bordan az bein mire va tabdil be talash baraye mahboob boodan hatta be gheimate tars va door oftadan az oon karha va zendegi ke vaghe'an be adam lezzat mide mishe.zemnan en'ekase khodet ro-bakhshhaye vojoodet ke nemikhay bahash rooberoo beshi ya oonha'ee ke doost dari nomood peyda konan -dar bazi goftehaye digaran mibini.
vali kheyly tooye in jame'e sakhte ke ham zan bashi va ham vaghe'an khodet bashi.

Soheila

ناشناس گفت...

چالش ذهن نویسنده بین تعداد و نوع مخاطب است. تعداد مخاطبان عامل انگیزشی قدرتمندی است اما یک نظر پرت و پلا یا خارج از انتظار توجه ذهن را به سوی نوع مخاطب سوق می دهد. یعنی به طور خودکار به سمت حفظ روحیه پیش می رود. به نظر من پس از تجربه سخت و طولانی قفل بودن ذهن، مهمترین نکته حفظ تعادل برای جدا کردن ذهن از قضیه مخاطب است. زیرا فرض اساسی این است که یک نویسنده یا طنزپرداز نه فکاهه نویس برای اصلاح یا دست کم بیدار کردن مردم نیاز به اندکی فاصله دارم.حفظ فاصله به من کمک می کند زمانی که مخاطبانم کم می شود عقب نشینی شدیدی نکنم

ناشناس گفت...

با فرض هدف تاثیر گذاری تعداد خواننده نیز مهم می شود. هیچ کس هم نمی تواند حس شیرین پرخواننده بودن را انکار کند. این حس ذاتی است اما کنترل آن در وبلاگ نویسی به نسبت کار مجله خیلی خیلی استراتژیک تر است. راستی آدرس وبلاگ های مجله ای ها را برایم می فرستی؟ ممنون