۱۹ مرداد ۱۳۸۴

SMS

چند وقتی ست که با جوانمرد از طريق اس.ام.اس مشاعره ی فی البداهه می کنيم . بدين طريق که او بيتی يا مصرعی را فی البداهه تايپ و ارسال می کند و من هم در جواب يا در ادامه بيت يا مصرعی می نويسم و ارسال
می کنم و اين رفت و برگشت ادامه دارد تا يکی به هر دليل ديگر چيزی ننويسد
شعر زير محصول کار در يک محيط فرح بخش است . امروز جامعه ی کارمندی به ما افتخار کرد

ج – زن به شوهر گفت فردا جمعه است
پس نماز جمعه را برپا کنيم

ش- من رکوع خواهم شدن در پای تو
اين روا باشد که ما غوغا کنيم

ج- من به هوهو در رکوع و در سجود
عارفانه ذکرها برپا کنيم

ش- بعد از آن سينه زدن هم واجب است
دکمه های پيرهن را وا کنيم

ج- جا اگر تنگ است در سينه زنی
غم مخور , نک دسته را ما جا کنيم

ش- سرزمين کفر ميل رزم کرد
ميخ اسلام را در آن جا ما کنيم

ج- وقت اگر تنگ است جانا چاره چيست
کار فردا را بيا حالا کنيم

ش- زن بگفتا قرمز است تقويم ِ ما
کار شيطان را نبايد ما کنيم

ج- مرد گفتا گل اگر شد لاله گون
روی ِ تپه باز ما شيدا کنيم

ش- قرمز است تقويم , فکر چاره باش
يا توسل بر در ِ آقا کنيم

ج- گر که شيطان لانه در جانت نمود
بر مغارش حمله ای برپا کنيم

ش- ما به آقا کم سواری داده ايم ؟
وقت آن باشد که وی رسوا کنيم

ج- حامله گشتی اگر از حمله ها
بچه را تقديم آن آقا کنيم

ش- زن بگفتا صحن اين بستان تر است
ما نبايد آب را حاشا کنيم

ج- ما عبادت يا سياست می کنيم ؟
يا که آن بــِـه هردو را حاشا کنيم ؟

ش- اين سياست نيز ما را کرده است
هم ز بالا , تا دهان را وا کنيم

ج- اين سياست با ديانت کردمان
ای مدرس جان بيا دعوا کنيم

ش- ما دهان را بهر کاری داشتيم
قافيه ول کن . غلط بود آن چه می پنداشتيم
کم نياورديم جانا قافيه
قافيه تنگ است . ديگر کافيه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود. خیلی لذت بردم

ناشناس گفت...

:))

افسانه گفت...

جالب بود فیض بردیم