۳ مرداد ۱۳۸۴

من درد مشترکم

علی می داند چه مرگم است . پری سا هم و او که نمی دانم هست يا نه . ما کمی از همه چیز هول برمان داشته . ترس است یا حس خوشی که می گوید متعارف نباش . خل باش . بریز و بپاش و گور پدر ِ ... و هـــی چقدر جا ماندگی از که و چه کسی اگر می داند مرا شیرفهم . علی می داند و پری سا هم که تعادل چیز خوبی است . کسی که گریه می کند تعادلش از یکسو می چرخد و می چرخد و ... اصلا اینها چیست که می گویم . من درد مشترکم مرا فریاد کن . بامداد رفت . اما صبح نشد . می گویم علی بیا بنویسیم . بیا دنبل بزنیم . بیا درد مشترکمان را بریزیم روی نت . می گویم علی بسم الله شروع کنیم به وبلاگ دونفره . دیر می شود علی بیا وبلاگ مشترکمان را فریاد کنیم . مرا دریاب

۱ نظر:

عروسک سنگ صبور گفت...

و کسی مرا به باد معرفی نکرد...