۳۱ شهریور ۱۳۸۵

باد و ترانه از جانب خوارزم
بید و بنفشه از طوس
طلسم
نقره فام همه ی ساحل
دریا در دست
باد در زنبیل
بوسه بر شب
شب در آغوش
این همه ترانه از بر
رنگ های قرمز و نیلی
آسمان
باران
بهانه
جنگ همیشه رویاهایم را برهم ریخته
بوی دود و خون و انفجار
آغاز سال ِ مار

۴ نظر:

ناشناس گفت...

قضیه این افتخارات چیه؟راستی شعرت مثل همیشه عالی بود

ناشناس گفت...

و گلوله ها
صاف مي آيند
توي پيشاني ما
و ما مي ميريم
بي اينكه جنگيده باشيم

ناشناس گفت...

بدو بدو برو توو وبلاگ گلیمچه ببین چه خبره.....

ناشناس گفت...

خيلي قشنگ بود
:)
چه روياهاي قشنگي