۲۶ آبان ۱۳۸۵

خیلی وقت ها دلت مبی خواهد بمیری . خیلی وقت ها دلت می خواهد نباشی . نبینی. نشنوی. روزهای سختی است . من می گویم . می گوید درست همه مثل همیم . روزهایمان فرق می کند و بهانه ها. من می گویم بهانه نمی خواهد . بهانه ای نمانده است . همه چیز گذشت . از عمر بیش تر ؟ می گوید امید . واهی ست . می دانم من . امیدی هم نیست اما برای اثبات این که هیچ امیدی نیست می مانم . زنده ام هنوز و در سرم آسمان بارانی ست

۳ نظر:

4040e گفت...

زنده ام هنوز

ناشناس گفت...

سلام
شاید بی مورد باشد نوشتن این مطلب در اینجا ولی می خواستم یه پیشنهاد کوچولو بدم!
نظرت راجع به نوشتن وصیت نامه چیه؟
نترسیاااااا! کاریت ندارم! فقط یک پیشنهاد بود! یک سری به اینجاها بزن!
http://www.khatibzadeh.com/blog/index.php?/archives/25-unknown.html
http://www.khatibzadeh.com/blog/index.php?/archives/28-!.html

ناشناس گفت...

هیچ چیز به دلخواه تو نیست.. حتی مردن