۵ تیر ۱۳۸۴

شيب ملايمی در ذهن من آغاز شده . می ترسم از علائم سقوط باشد
گاهی يک مرد می تواند گريه کند پنهانی . ديروز فهميدم
پری سا می گويد می خواهم بروم . علی می گويد می خواهم بروم , . . . می گويند می خواهيم برويم . من هم به رفتن فکر می کنم
دلم گرفته است
دلم گرفته است
دلم گرفته است
دلم گرفته است
دلم گرفته است

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam azizam!
man mimanam! amma be nazar man to ham boro. ap kardam ha. sar bezan.

4040e گفت...

فقط همین : برایت کافیست ( زیادی خوشحال است. و ) توی اخلاق من نیست | هم نمیتوانم بمانم خفه ام میکند پس همین : کافی است شاید کسی بعدش چیزی گفت خدا را چه دیدی؟

ناشناس گفت...

narahat nabash
dorost mishe
hamoontor ke 2bare SOLTAN ALI bargasht