۱۹ خرداد ۱۳۸۴

جام جهانی

همه ی آرزوهای پسرگرفتن امضا از علی دايی است .فقط از خود دايی
و آرزوی غزال حضور در ازدحام يکصد هزار نفر . آرزوها معمولا عقيم می مانند
يکی سر چهار راه تراکت های دوباره می سازمت وطن را پخش می کند و گوشش به راديوی ِ معدود ماشين هايی است که در حال تردند . يک جرقه برای انفجار کافی ست. برای انفجار عدنان نوجوان عرب خرمشهری که با پاهای برهنه خودش را همراه سروش دوست اهوازی اش رسانده آزادی . يک جرقه کا فی ست برای گريه های پيرزنی که تسبيح می چرخاند و ياد پسرش می افتد که ديوانه فوتبال بود و سال 68 اعدام شد
يک گل می تواند احد آذربايجانی و خوجه ممد ترکمن را بياندازد در آغوش شه بخش ِ بلوچ
حالا ديگر کرد و لر و بلوچ و عرب و فارس و نيستيم . ما جهانی شده ايم .
مثل تجارتمان که حالا می خواهد به
WTO
بپيوندد . مثل سينمايان . مثل مشايخی و روحانی با سازها . مثل شيرين عبادی
حالا بچه های خيابانی هامبورگ فکر می کنند چه طور بايد از مهدوی کيا امضا بگيرند
ما جهانی شده ايم
مبارک است

۱ نظر:

4040e گفت...

خیلی نامردی است گاهی وقتها که آدم حالش ردیف است و توی کونش عروسی است یک جور به آدم میگویند میارک است که خوار آدم گاییده میشود