۱۳ مهر ۱۳۸۵

به نکیر و منکر حسودی می کنم . حتما حالا دارند کلی به لطیفه های عمران می خندند و ریسه می روند . موسیو شیطان عزراییل افندی جبرییل پاشا و دیگران هم . غوغایی ست آن بالا . ممکن است سلطان هم اجازه حضور دهد به عمران بگوید ما را بی نصیب نگذار فرزند . شب اول قبر . ما در شب اول قبر هستیم . این س.وی گور غمگین است . سوت و کور . همه رفته اند . ان سو عمران است و شلیک خنده ها . کیومرث فومنی هم هست . پورثانی . فرجیان شاپور خسرو شاهانی . گویا . جلی . حالت و . . . چه غوغایی ست . خوش به حال آن وری ها . خوش به حال نکیر و منکر
شیره را از حبه انگور سرقت می کنند
شهد را از لانه زنبور سرقت می کنن
ددست مالیدم به خود ، چیزی سر جایش نبود
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با " کنترل از دور " سرقت می کنند
عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند
روز روشن ، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند
برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه و افور سرقت می کنند
می برندت سوی خلوت ، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند
جای اینکه سکه ای در کاسه ی کوری نهن
دکاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند
خواستم دنبال مأموری روم ، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند
در فصل دل انگيز بهار، گنجشکی را ديدند که روی شاخه ای پرشکوفه نشسته است و دارد اين چنين می خواند:- جکا جک جک، جکا جک جک ...پرسيدند: اين چه جور خواندن است؟گفت: دارم بازی زبانی می کنم.پرسيدند: برای چه؟گفت: می خواهم جايزه شعر کارنامه را ببرم