۲۴ خرداد ۱۳۸۵

ژن ِ لمپنيسـم در تارو پودهای ايرانی

يک اتومبيل گران قيمت از کنار خودروی شما رد می شود . شيشه پايين است . زن شيکی که پشت فرمان نشسته پاکت خالی چيپس را از پنجره پرت می کند بيرون

از خيابان يک طرفه ای رد می شويد خيل ماشين هايی که ورود ممنوع می آيند . دوبله پارک می کنند و . . . آزارتان می دهد
سر خيابان دعوا شده . همه تماشاچی زد و خورد خونين دو جوان هستند
پيرمردی سوار اتوبوس می شود . هيچ کس حاضر نيست جايش را به او بدهد
همه سعی دارند در صف زرنگی کرده و نوبت را رعايت نکنند
دروغ جزئی از زندگی ما ايرانيان شده

در حال عبور از خيابان انقلاب هستيد . يک پيکان جوانان قديمی که درهای زنگ زده ای دارد از روبرو می آيد . مرد مسافرکش زيرسيگاری ماشين را از شيشه بيرون می آورد و خالی می کند

استاد دانشگاه بعد از غيبت های مکرر درحالی که چند دقيقه ای است نمره 3 يک دانشجوی دختر خوش بر و رو را با ده و نيم عوض کرده التماس های پسر دانشجويی را که 9.5 آورده نمی شنود . او ته سيگارش را پرت می کند روی سنگفرش سالن دانشگاه و بی اعتنا رد می شود .

راننده ای کنار خيابان می ايستد . از ماشين پياده می شود و می نشيند توی جوی آبی که خشک است . زيپ شلوارش را پايين می کشد و قضای حاجت می کند


فرح زنی است که همه ی جمع دارند از او تعريف می کنند . فرح از خانه خارج می شود . زن ها شروع می کنند پشت سر فرح حرف زدن


ساسان می گويد فلانی دزد است و کلی از بانک اختلاس کرده . می پرسم دليلی داری می گويد معلومه ديگه . دليل نمی خواد

می گويم ميترا تا زير فلانی نخوابد دست بردار نيست . ببين چقدر موس موس می کند . می پرسد "چطور ؟ من فکر نمی کنم ها . " می گويم : معلومه ديگه . بايد مرد باشی تا اينها را بفهمی

بهادر همين طور که با تو صحبت می کند چند بار آب دهان می اندازد توی خيابان

سبزی فروش محله , سبزی گنديده ها را خالی می کند توی جوی آب . راه آب می بندد . تمام خيابان پر از آشغال و آب جوی است

شهاب که تازه از ملاقات با دختر جوان و بيوه ای برگشته به دوستش می گويد نمی دانم چرا وضع لباس پوشيدن زن ها اينطوری شده . دولت بايد جلوی فساد را بگيرد


فرامرز که در قمار کلی پول به شيوا که دوست دخترش است باخته در خانه به زنش فشار می آورد که چون وضع مالی شان خراب است از دعوت کردن خواهرهايش صرف نظر کند . او می گويد در ضمن تا وقتی اون مرتيکه باهات همکاره حق نداری بری سر کار

مرد در جواب بچه که می پرسد چرا با تبر به جان درخت های جنگل می افتد می گويد درخت واسه قطع کردنه ديگه
مهسا که با پزشک متاهلی روی هم ريخته نزد دوستانش از ناپاکی و فساد در جامعه سخن می گويد و به بی توجهی مسئولان اعتراض دارد

پسر جوان به برادرش می گويد : " بچه ها امروز 3000 تومان دادند بستنی بخرم براشان . 500 تومان را دودر کردم برای خودم رانی خريدم . يک حالی داد

مردی که تا چند دقيقه قبل از رسيدن به خانه سعی می کرده دختری را سوار کند و دلش برای عريانی های بدن او غنج می رفته در جمع دوستان و خانواده از پوشش زنان دفاع می کند و می گويد دوست ندارد ناموسش در ساحل دريا با لباس غير پوشيده حاضر شود

بچه تلفن را برمی دارد و می گويد سلام عمو . مرد اشاره می کند که بگو نيستم
معلمان را برای آموزش جديدترين علوم روز به دوره ای آموزشی می فرستند . در پايان دوره آزمونی برگزار می شود . اکثر معلم ها برای نمره گرفتن فکر تقلب هستند
در زمينه آمار خيانت آمار تجاوز آمار سرقت آمار زد و خورد آمار خشونت های خانوادگی و . . . پيشتاز جامعه بشری هستيم
. . .

اين ها خصوصيات اخلاقی ما ايرانيان است . سعی کردم از ساده ترين مثال های فرهنگی اين مملکت صحبت کنم . ما مردم خوبی نيستيم . صداقت را که فراموش کرده ايم هيچ . وجدان و قدرشناسی را نيز از ياد برده ايم . حالا وقتی اين جماعت – من هم يکی از آن ها – درباره فوتبال صحبت می کنند چه انتظاری داريد ؟ روزنامه شرق از سخت ترين منتقدان علی پروين بود . امروز اما در چرخشی رياکارانه آرزو می کند کاش پروين روی نيمکت ايران نشسته بود . ما حافظه تاريخی نداريم . از مردمی که صبح بگويند زنده باد مصدق و عصر عکس های او را پاره کنند انتظاری بيش از اين هم نمی رود

يک روز اعتراض می کنيم که چرا محمد مايلی کهن بی هيچ دانشی می شود مربی تيم ملی . روز ديگر که 6 گل به کره جنوبی می زند می شود بت و فردا که از پس قطر بر نمی آيد می ريزند در خانه اش و شيشه هايش را می شکنند
در زمان مربی گری منصور پورحيدری در تيم ملی ما چهار گل از عمان می خوريم و می بازيم حالا که سه گل از مکزيک خورده ايم داد سخن سر می دهد که ضعف کادر فنی باعث باخت ايران شد . آقای پورحيدری اگر اين باخت محصول ضعف کادر فنی بوده باخت به عمان که برای اولين بار در تاريخ فوتبال ما اتفاق می افتاد به علت نبود دانش فنی کادر فنی آن دوره بوده است

علی پروين تا بعد از بازيهای آسيايی پکن محبوب بود . بعد از مسابقات مقدماتی جام جهانی 1990 شد منفور جامعه . يادش به خير آن روزها هم همه ی کاسه کوزه ها را سر بهزاد غلامپور دروازه بان وقت تيم ملی شکستند . پس از پنج سال پروين بازگشت . با فتح ليگ و دوباره شد قهرمان و باز دوباره انتقادها شروع شد . پروين سواد آکادميک ندارد . به روز نيست و . . . و
مايلی کهن دوباره قد علم کرده است . مجيد جلالی که توانايی حفظ باشگاه شهيد قندی در ليگ را نداشت حالا منتقد برانکوست . محمود خوردبين که هرگز در فوتبال ايران مهره قابل توجهی نبوده ( چه به عنوان بازيکن چه سرپرست ) حالا لب به انتقاد از آقای گل جهان گشوده
از مردمی که فردای بازی با يوگوسلاوی نيما نکيسا را منتقد اصلی شکست می دانستند انتظار نمی رود که به ميرزاپور و خانواده اش کاری نداشته باشند
عابدزاده می گويد چرا دايی خداحافظی نمی کند . هنوز مدت زيادی از زمانی که پروين به زور و با دسيسه عابدزاده ی لنگان را از دروازه پرسپوليس بيرون گذاشت نمی گذرد . آقای عابدزاده کل اگر طبيب بودی سر خود دوا نمودی
محمد خاکپور در چندسالگی در جام جهانی بازی کرد ؟ که حالا معيار سن را برای گل محمدی و دايی قائل می شود ؟
حسين کعبی چند بازی خوب بايد برای اين تيم بکند و مردم نبينند که حالا به خاطر يک پاس به عقب ساده مورد لطف مردم قرار بگيرد
مگر همين ما نبوديم که مهدی مهدوی کيا را در جام ملت های آسيا در لبنان به بی غيرتی و عدم تعصب به پيراهن ملی متهم کرديم ؟ مگر عذر جلال طالبی که مربی تيم پيروز بر آمريکا در رقابت های جهانی بود را به بدترين شکل ممکن نخواستيم ؟
مگر ما نبوديم که ايويچ – بزرگترين مربی ای که در تاريخ اين سرزمين به تيم ملی آمده – با اشک رهسپار کرديم ؟ حالا فرياد می زنيم دنيزلی . می گوييم آری هان . دور نيست روزی که آری هان را صب و دنيزلی را ناسزا گوييم. ما بر سر ويرا که ما را به جام جهانی برد چه آورديم ؟
مگر همين ما از بی غيرتی های هاشميان نمی گفتيم . تا جايی که داد خاتمی هم در آمد که به کسی برای پوشيدن لباس تيم ملی اصرار نکنيم
حالا از جنبه های ديگری به قضيه نگاه کنيم

يک مدير ناموفق که به کسی حق نمی دهد کسی به کارش رسيدگی کند , يک معلم ناموفق يک روزنامه نگار ناموفق يک نويسنده ناموفق يک سياستمدار ناموفق يک دانشجوی ناموفق يک . . . چه حقی دارند از يک فوتباليست ناموفق يا يک مربی ناموفق انتقاد کنند . کسانی که حق اظهار نظر به کسی نمی دهند چرا در مورد ديگران پرده در می شوند ؟

شما يک استاد دانشگاه هستيد اگر يک مکانيک خودرو به نحوه درس دادن شما ايراد گرفت چه حسی پيدا می کنيد ؟ عمل جراحی يک پزشک اگر مورد سئوال يک مهندس عمران قرار بگيرد چه اتفاقی می افتد ؟ يک دندانپزشک مگر می تواند در خصوص بازار آهن صحبت کند ؟ اما ما ايرانی ها همگی در سه چيز استاد هستيم و اين حق را برای خود قائل می دانيم که در اين سه مورد مثل يک نظريه پرداز و دانای کل قضاوت کنيم . الف ) سياست : همه ی ايرانی ها خود را بزرگترين سياستمدار جهان می دانند . از نظر ما دنيا بايد ساعتش را با ساعت ما تنظيم کند و لاغير . ب ) تصادف های رانندگی : ديگر نياز به توضيح ندارد که هر ايرانی يک متخصص کاردان امور تصادفات است . پ ) فوتبال : آن چيز که عيان است چه حاجت به بيان است

يک مربی فوتبال حق دارد هرطور خواست مهره بچيند . اگر شکست خورد نه خائن است نه بی سواد . تنها يک شکست خورده در عرصه ی رقابت است درست مثل يک فرمانده جنگ که اگر در جنگ شکست بخورد افسری است که استراتژی جنگ را به حريف واگذار کرده . هيچ کس يک فرمانده جنگ را خائن نمی داند . مربی تيم ملی هم به همچنين . به هرحال او چون سابقه مربی گری دارد و دوره گذرانده از من و شمايی که در نهايت در کوچه گل کوچک بازی کرده ايم بيش تر می فهمد . مگر می شود يک مربی فوتبال به يک کارگردان سينما بگويد اگر اينجای فيلمت اين طوری می شد اسکار می بردی ؟

بر چه اساسی ما فکر می کرديم که بايد مکزيک را برد ؟ بر اساس سابقه شرکت در جام ؟ سطح فوتبال ؟ بازيکنانمان ؟ مقايسه ليگ های دو کشور ؟ امکانات دو کشور ؟ اردوها ؟ برگزاری ديدارهای تدارکاتی ؟ رتبه در رنکينگ فيفا ؟

چرا کسی نمی گويد همين برانکو , دايی , ميرزاپور , رضايی و کعبی بودند که رويايی ترين تک نيمه ی فوتبال ايران را رقم زدند ؟ چرا کسی از آن ها تعريف نمی کند ؟ اگر اين بازی مساوی می شد آيا باز به اين افراد اينگونه می تاختيم ؟ به فاصله 45 دقيقه قهرمانان ما از عرش به فرش می آيند ؟

در انگلستان وقتی تيم ملی اين کشور بازی را باخته ديوانگان فوتبال باز هم تيم ملی و بازيکنانش را تشويق می کنند . وقتی آلمان بزرگ سه گل از ايتاليا عقب می افتد تماشاچيان دست از تشويق و حمايت تيم ملی شان دست بر نمی دارند . فرانسه حتی پس از حذف در دور مقدماتی جام جهانی 2002 باز مورد حمايت تماشاچيان است . در اختلاف بين دل پيرو و توتی هيچ ايتاليايی ای اين دو بازيکن را هو نکرده برای اخراجش راه پيمايی نمی کند . ايتاليايی ها هرگز مادر خواهر همسر و . . . روبرتو باجو را که پنالتی فينال جام جهانی را از دست داد مورد حمله لفظی قرار ندادند . ديويد بکهام که مسبب شکست انگلستان در برابر آرژانتين بود هرگز با چنين الفاظی مواجه نشد . تنها تروريست ها و اعضای باند مافيا بودند که مدافع بينوای کلمبيا را به سبب گل به خودی به رگبار بستند . گويا آنان نمونه و الگوی مردم ايران در تخريب بازيکنان ملی شان شده اند .


ما مردم انصاف را فراموش کرده ايم . کاش در مورد مسائل مهم تر از فوتبال اين قدر هيجان داشتيم . در مورد آزادی . . . صداقت . . . نان و عدالت . افسوس

۳ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی خوب شروع کردی.اگر متنت بعد از اون تیکه مکالمه های قشنگ تموم می شد بهتر بود.اما بعد خیلی سطحی شروع به قضاوت و نظر دادن کردی که ارزش متنت رو آورد پایین.بعدش هم تمام مطلب و دغدغه ات از اون موارد عمیق تر و قابل تامل به یکی از سطحی ترین و جلف ترین موضوعی که متاسفانه مردم مملکت ما به طور کاذب تسبت بهش تعصب دارندیعنی فوتبال محدود شد و خیلی تو این زمینه افراط کردی طوری که تمتم فضای متن رو در بر گرفت.

ناشناس گفت...

اولا تو از كجا ميدوني مردم ايتاليا خواهر و مادر باجو رو مورد عنايت خاص قرار ندادند؟ثانيا مهم باخت نيست همونطور كه ژاپن هم عين ما باخت مهم نوع باخت بود كه تحقير آميز بود وقتي مربي تيم رو براي مساوي فرستاد ما باختيم وگرنه اگه خوب بازي ميكرديم مهم نبود مهم ايرانيهايي بودند كه تو ورزشگاه جلوي مكزيكيها تحقير شدند شايد از تلويزيون ايران نديدي كه هر وقت توپ زير پاي ايرانيها اومد مكزيكيها هوله هوله ميكردند انگار كه ما گاويم و ما تحقير آميز باختيم

ناشناس گفت...

راستي هاشم عزيز هم فرمودند كه فوتبال يكي از سطحي ترين و جلف ترين موضوعاته اگه ايشون رو ميشناسي خيلي دوست دارم موضوعات مورد علاقه اش رو كه اينقدر در سطح بالايي قرار داره بدونم:)