۲۲ خرداد ۱۳۸۵

چی می خواستیم چی شد ؟ يا لمپنيسم در فوتبال و فوتبال ِ لمپنی

وقتی از اولين نشست خانه طنز برگشتم گفتم وبلاگم را دوباره به روز می کنم . يک مطلب هم نوشتم که به ابراهیم نبوی بگویم تو را به خدا نه کسی را نقد کن نه حرفی بزن فقط طنزت را بنویس . تنها کاری که واقعا بلدی . آن روز هنوز مانا نیستانی در زندان بود . هنوز هم و هنوز ایران توقیف . پس من نمی فهمم چرا ابراهیم نبوی مشکلات شخصی خودش را با پوپک صابری در قضیه مانا باید بریزد بیرون . چه اشکالی دارد پوپک از کاریکاتوریستی دفاع کند ؟ آقای نبوی شما در فرنگ بوديد و ذسترسی به شما مقدور نبود که از شما اجازه بگیرند . آقای نبوی بقال سر کوچه ما هم اگر شرف داشت می بایست از مانا حمایت می کرد و این به پوپک چه که استادان مورد نظر شما فعلا در دسترس نیستند ؟ هرچند این را هم نمی فهمم که چطور عده ای مثل آیت الله شدن هاشمی رفسنجانی یکشبه استاد شده اند (مویز شدن مراحلی دارد و به غوره مویز نمی گویند ) . می خواستم این ها را بنویسم که . . . هارد سوخت و من مستاصل . تمام داستان ها عکس های خانوادگی فایل پروژه ها گزارش ها شعر ها طنز ها عکس نشست ها موسیقی فیلم ها و . . . دود شد و به هوا رفت . حالا خدا را شکر که جام جهانی شروع شد و کمی سرم به آن گرم شد . گفتم جام جهانی یاد بازی ایران افتادم و بغضی که در آن شب ایران را گرفت اما به خدا ما مردم قدر ناشناسی هستیم . به واقع بگویم ما تماشاچی های لمپنی هستیم . من هم به بازی همه بازیکنان به ویژه میرزاپور و دایی انتقاد دارم . اما حجم اس ام اس های دریافت شده نشان می دهد مردم ما یادشان می رود کجای فوتبال هستند . مگر قرار بوده ما مکزیک را ببریم ؟ طبق کدام اصل فوتبال ؟ تا حالا تماشاچی های دیگر کشور ها را دیده اید ؟ ایتالیا . انگلستان . و . . . چار گل هم که عقب باشند باز تیمشان را تشویق می کنند اما ما چه ؟ فورا گیر داده ایم به مادر و خواهر و زن فوتبالیست ها انگار نه انگار که میرزا پور 65 بازیست که از دروازه محافظت کرده یا دایی . . .! مگر شما در تقدیر او برای آقای گل جهان شدنش چه کرده اید که حالا او باید برایتان سنگ تمام بگذارد ؟ از برانکو چه می خواهید ؟ چه کسی در نبود او می توانست سکاندار ایران باشد ؟ ما مردمانی فراموشکار و بی چشم و رو هستیم . این مقال را اگر رایانه یاری گند باز پی خواهم گرفت

هیچ نظری موجود نیست: