گرگ ها از آشوراده
تا خلیجی که حالا عربی می رقصد
زوزه می کشند درسرم نمی رود
که اروند رود ... شط العرب
الف . . . لام . . . میم
پستان های نفتی مان را که نمی خواهند
ما را در اطلسی
که تا هزاره ی اول درفش مان
و زوزه ی گرگ های بالان دیده هم
چه از العالم مخابره شود
چه از پارس های جنوبی
و فازهایی که پریده اندذ
از سرهایی که شسته اندشان
چه اول می
چه یازده سپتامبر
که دو خط موازی سقوط می کنند
در سراشیبی ِ شورت . . . نان . . . ذغال
مردان ِ کارتن . . . خواب دیده ام کسی نمی آید
نه هر سال دیگری
که آرش کمانش را فروخت
و مغزها فرار می کنند
از حقیقتی که می گویند تلخ است
مثل بوی خردلی که از آسمان هیتلر - صدام
وتازه باید دلمان هم
برای گوسفندان همسایه بسوزد
که گوسفندان ما را کم
در خطوط مقدم
به باد انفجار گرفته اند
و روباه پیر هم
با طوفان صحرایش
زخم کهنه ی ما را دوا نمی شود
که آرزوی شان را کمی به گور می رویم
۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
این کارت معرکه است ...
به قول خودم عجیب خوشگله ...
ارسال یک نظر