۱۰ بهمن ۱۳۸۴

بازگشت هفت خط

برگشتم . . . با چه هم برگشتم
هردم از این باغ
ستایش سپانلو از سانسور پس از انقلاب
محمد علی سپانلو معتقد است سانسور پس از انقلاب به ادبیات ایران بسیار کمک کرده‌استاو که عضو کانون نویسندگان ایران است و این کانون همیشه برعلیه سانسور موضع گرفته با یک تغییر موضع 180درجه‌ای نه تنها سانسور را بر علیه ادبیات نمی‌داند بلکه معتقد است سانسور پس از انقلاب بیش از آن که ماهیت تخریبی داشته باشد، ماهیتش سازنده بوده‌استعكس از سامان اقوامي ـ ايسنا
او در گفتگو با
فارس تأکید هم می‌کند که «بعضي از انقلاب‌ها مميزي به حدي بوده‌است كه ادبيات آن كشورها از بين رفته‌است. خوشبختانه انقلاب اسلامي ايران در مورد مميزي اصلا به گونه‌اي عمل نكرد كه ادبيات فارسي از بين برود
به اعقاد این شاعر و مترجم که نشان شوالیه فرانسه را نیز دریافت کرده‌است، «هرچند كساني به مميزي كتاب معترضند، اما اين مميزی ـ پس از انقلاب ـ اصلا به معناي ريشه‌كن كردن ادبيات نيست.»وي خاطر نشان می کند که در سایه ممیزی پس از انقلاب «حتي در مواردي شاهد پيشرفت‌هاي بسياري هستيم
به گفته وی ممیزی و سانسور باید وجود داشته باشند چراکه « به هر حال هر حكومتي براي خود محرماتي دارد كه اين محرمات باعث مي‌شود يك عده از شعر و شاعري بيفتند. اما در ايران بعد از انقلاب بيش از آنكه كسي از شعر سر باز بزند، شاعراني تازه وارد عرصه شعر شدنداو که معتقد انقلاب باعث شکوفایی ادبیات شد ،عقیده دارد:«مردم ايران از شعر رهنمود مي‌خواهند و انقلاب در پيام اشعار تأثير زيادي گذاشت
به گفته وی‌ «مسلماً از آنجايي كه حوادث اجتماعي بر ادبيات تأثير بسياري مي‌گذارند، انقلاب اسلامي بهمن 57 نيز بر ادبيات معاصر فارسي تأثيراتي داشته‌است
وي می‌افزاید:« اين موضوع از آنجايي كه گسترده‌است، احتياج به يك بررسي كامل دارد و بايد نمونه‌هاي متنوع، تماماً مورد مطالعه قرار گيرد. اين شاعر ادامه داد: اولين تأثير انقلاب بر ادبيات فارسي، سياسي شدن آن است. در يك دوره‌اي ادبيات ما به شدت سياسي شد. اما پس از آن رنگ سياسي ادبيات تا حدودي از ميان رفت
سپانلو می‌گوید:« سياسي شدن ادبيات فارسي در دوره پيروزي انقلاب به اين دليل بود كه گروه‌هاي بسياري با عقايد متفاوت در انقلاب اسلامي ايران شركت داشتند و تقريباً تمامي آحاد ملت را شامل مي‌شدند. از چپ گرفته تا راست، از مذهبي گرفته تا لائيك، همه انقلاب سال 57 را به زعم خود تأييد مي‌كردند. به همين دليل رنگ‌ سياسي ادبيات انقلاب، طيف‌هاي بسيار متنوع دارد
به گفته این شاعر،« به نظر من «سهراب سپهري» در آن دوره استثناء بود. زيرا او اصلا شعري سياسي ندارد. من در «هزار و يك شعر» تا حدودي سعي كرده‌ام شعرهايي را جمع‌آوري كنم كه مقايسه شعر قبل و بعد از انقلاب براي پژوهشگران تا حدودي ساده شود

۲۰ دی ۱۳۸۴

هیچی نـَوَفـَهـمَ


خبرگزاري دانشجويان ايران -
صحبت كردن يك مسافر زن به زبان برره‌اي با راننده تاكسي موجب ضرب و شتم راننده شد
به گزارش گروه «حوادث‌» ايسنا، ماجراي اين شكايت به اين ترتيب است كه زني در ياسوج حين پياده شدن از خودرو تاكسي به زبان برره‌اي از راننده پرسيد: چقد كرايه ودم؟
راننده خودرو تاكسي نيز در پاسخ به سؤال اين مسافر گفت: هر چه دوست داري جيگر
در اين حال خانم مسافر با كفش خود ضرباتي را به سر راننده تاكسي وارد كرد
بدين ترتيب دستگاه قضايي در حال رسيدگي به پرونده اين درگيري كه در پي تكلم به زبان برره‌اي رخ داد، هستند
ساده بنويسم
ساده بگويمت ساده به شور ساده به شاد
اين لحظه از وای
چه داغ و چه داغ
و سوخته بازوان من در حسرت
کاش يک ترانه می توانست
يک ترانه کاش
يک ترانه ی کوچک
حتی زمزمه ای کاش که بگويد کاش
تو تا هميشه کاش بگذريم
آرزو بايد در خفا آرزو بماند کاش

۱۱ دی ۱۳۸۴

آلیس در سرزمین ِ ... خل ها


یازدهم دی ماه ۱۳۸۴ ساعت : ۵۸ , ۱۲ خبرگزاري انتخاب : پـــــسر ۶ ساله اى كه به هـــــــمراه دختر ۴ ساله اى در لباس عروس و داماد به همت بزرگترها در تالارى جشن نامزدى گرفته بودند، از بازى شاد و جديدشان احساس رضايت مى كنند.شايد بيش از آنكه دعوت شدگان به جشن نامزدى شوكه باشند، اين دو كودك حيرت زده هستند.پسرك در لباس دامادى از اينكه همه آمده اند و به او و هانيه كه لباس عروس پوشيده و كنارش روى يك صندلى نشسته، نگاه مى كنند، احساس لذت مى كند.او در عالم كودكانه اش از اين همه توجه، نقل و پول و شادى و خودرويى كه پدر برايش خريده، روحش به پرواز درآمده است و اين همه را مديون بودن هانيه ۴ ساله در لباس عروس در كنار خود مى داند. براى همين وقتى از او مى پرسم: هانيه را چقدر دوست دارى؟ بلافاصله تمام ۱۰ انگشت دستش را نشان مى دهد.پدر اميرحسين كه ۲۷ سال دارد، مى گويد: ۸ سال قبل وقتى به خانه پدرى ام در همدان رفتم، همسرم را اتفاقى ديدم و به او علاقه مند شدم. بعد از ازدواج خوشبخت بوديم تا اينكه اميرحسين متولد شد و من به بزرگترين آرزويم رسيدم. وقتى پسرم ۶ ساله شد، تصميم گرفتم برايش جشنى بگيرم كه با ديدن هانيه ناگهان به ذهنم رسيد آنها را نامزد كنيم و اين جشن را با شور بيشترى برگزار كنيم. همسرم و خانواده هانيه قبول كردند.وى افزود: وقتى كارت عروسى را براى ميهمانان فرستاديم، همه فكر مى كردند شوخى مى كنيم. ولى وقتى وارد تالار شدند، همه متعجب شده بودند و براى خوشبختى شان دعا مى كردند. وى گفت: اميرحسين و هانيه هر روز همديگر را مى بينند و بازى مى كنند و همديگر را دوست دارند و ما سعى مى كنيم تا وقتى كه به سن نوجوانى برسند، آنها را به عقد هم درآوريم.اين مرد گفت: اگر جوانان و خانواده ها در امر ازدواج سختگيرى نكنند، اين مشكل براى آنها حل مى شود.اميرحسين در حالى كه راضى به نظر مى رسد، مى گويد: اگر هانيه با من قهر كند، من فوراً با او آشتى مى كنم و از او مى خواهم كه با اسباب بازى هايمان بازى كنيم.وى مى گويد: من برنج را با ماست خيلى دوست دارم و فكر كنم هانيه بلد باشد تا اين غذا را درست كند